علی علی ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

نور دو دیده

عمل کاشت حلزون علی

1392/10/24 14:33
نویسنده : مارال
848 بازدید
اشتراک گذاری

سلام برای مامانهای دارای فرزند کم شنوا

مامانها نگران نباشید امروز می خواهم جزئیات عمل علی جونم را براتون گزارش کنم

صبح روز سه شنبه 17 اردیبهشت که مصادف با تولد من بود ساعت 7:30 در بیمارستان لاله پذیرش شدیم و اتاقمون که مشخص شد لباسهای عمل علی رو آوردند شوهرم با دکتر تماس گرفت و دکتر گفت ساعت 8:00 عمل می شه بیمارستان محیطی بسیار خوب داشت در راهرو چند تا ماشین بای بچه ها گذاشته بودند که علی سوار یکی از آنها شد راستی دکتر گفته بود از 12 شب به بعد نباید چیزی بخورد و علی هم ساعت 10:30 توماشین شام خورد و ساعت 11 خوابید نگران بودم که علی من هر شب آب می خورد ولی انشب آب نخواست هر روز صبح هم که بیدار می شد چیزی برای خوردن طلب می کرد ولی آنروز صبح که بیدار شد و دید که یه جای دیگه هستیم از من خواست تا بیرون ببرمش برج میلاد را نگاه میکرد چند بار بردم حیاط بیمارستان تا با محیط آنجا آشنا بشه بعد هم پذیرش شدیم خلاصه اینکه ساعت 8:15 با همان ماشینها بردیم اتاق عمل نمی دونستین احساسم چی بود صد بار مردم و زنده شدم ولی چون تو اینترنت خونده بودم که نباید پیش علی استرس داشته باشم که بهش منتقل نشه شروع کردم به زمزمه سوره های کوچیک قرآن که حفظ بودم علی اولش بغل پرستار نمی رفت بعد یه آقایی که با دستکش بادکنک درست کرده بود اومد و علی رو برد من و باباش هم رفتیم منتظر برگشتنش شدیم چند دقیقه بعد مار ور پیج کردند دکتر امام جمعه بود که کوپل خارجی رو به ما تحویل  داد همه چی خوب پیش می رفت خوارو شکر . 70 مرتبه حمد و 70 مرتبه سوره و نمی دونم چند مرتبه آیت الکرسی روخوندم شارژ گوشیم داشت تموم می شد رفتم که شارژر بیارم دکتر بیرون اومده بود و به محمد گفته بود عمل عالی بود من که برگشتم حدود نیم ساعت دیگه که علی جونم بهوش اومده بود بغل پرستار اومد بیرون و من اونو گرفتم سختی تموم شده بود اون نیم ساعت برام هزار ساعت گذشت من علی رو به اتفاق باباش به اتاق بردیم علی ساکت بود ولی وقتی کمی بیقراری کرد از محل عملش یکم خون اومد دیدم حال باباش بد شد ولی من مقاومتر بودم وباید تا صبح مواظبش می بودم دکتر گفته بود که فردا مرخص هستین فقط باید انتی بیوتیکش رو سروقت بهش می دادیم شب که شد خدارو هزار مرتبه شکر که زیاد اذیت نکرد فقط آنقدر تو سالن با مشین راه بردمش که از پا افتادم به هیچ قیمتی پایین نمی آومد خلاصه پایان شب سیه سپید است . بعد از عمل باید مراقب باشیم که چیزی نخورد بعد هم مایعات و بعد سوپ علی من عصر که خیلی گرسنش شده بود مثل اینکه مایعات زیاد خورده بیا چی که حالش بهم خورد و هر چی خورده بود رو بالا آورد البته بعدش حالش خوب شد و دوباره مایعات و بعد هم سوب هر نیم ساعت چند قاشق . فردا صبح باباش اومد و کلی تو اتاق بازی بیمارستا بازی کرد که عکساشو بعد می ذارم بعد هم تا ظهر مرخص شدیم که قرار شد بعد 10 روز دکتر دوباره علی رو ببینه .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان صبا
5 آبان 92 20:13
سلام مارال عزیزم خوب هستید .چند وقت یه بار وبت و سر میزنم زیاد به روز نمیکنی چه خبر از علی؟ دوست داشتی بهم رمز بده
مارال
پاسخ
سلام عزیز جون خدا رو هزار مرتبه شکر علی خوبه کم کم داره حرف میزنه کلمات زیادی میگه من هم چند وقت یکبار به وبلاگ دخترتون سر می زنم خدا روشکر صبا هم خوب شده من ایمیلمو براتون برای ارتباط می دم اگه خواستین می تونین به من میل بزنین shahr,gasemi@gmail.com